آگاهی از فتنة مذهبی در عراق و مقابل با آن
مدتی است که کشورهای اسلامی منطقه ایام پرتنشی را سپری می کنند. وقایع مصر، سوریه، ترکیه، عراق و ... هر کدام به گونه ای فضای سیاسی منطقه را ناآرام جلوه داده است. در این بین توجه به آنچه در کشور همسایه، عراق می گذرد و نوع مواجهه ای که جمهوری اسلامی با آن دارد قابل تأمل است.
کشور عراق با جمعیتی که غالب آن را شیعیان تشکیل می دهند جایگاه بسیار ویژه ای در جهان اسلام و منطقه دارد. از همین روی مناسبات این کشور و فضای سیاسی حاکم بر آن برای دیگر کشورها و بویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی اهمیت بسزایی دارد. عراق به دلیل بافت قومی و مذهبی که دارد به طور بالقوه دارای ظرفیت هایی است که اگر به خوبی از داخل و به نفع کشور مدیریت نشود، میتواند مورد مداخله خارجی قرار گرفته و بسترساز وقایع نامطلوبی گردد. انفجارهای اخیر عراق که به دست سلفی ها و گروهک تروریستی القاعده انجام گرفت، کشته ها و مجروحین بسیاری را به بار آورد که عمده کشته ها را شعیان تشکیل می دهند. حتی در ایام ماه مبارک رمضان که تقریباً خشونت ها در دیگر کشورهای اسلامی تا حدی کاهش می یابد، حجم این انفجارهای خونبار در عراق افزایش قابل تأملی داشت. بخش های خود مختار عراق که شامل کردها می شود، به دلایل قومی زیر بار حکومت مرکزی عراق نمی رود. این خود یکی از پتانسیل های منفی نفوذ خارجی به این کشور است. این اختلافات با نفوذ رژیم صهیونیستی نیز تشدید شده است. این نفوذ قطعاً به روش های صرفاًً نرم محدود نشده و می توان گفت رژیم صهیونیستی از برخی اقدامات مخالفت جویانه بخش های خودمختار علیه حکومت مرکزی نیز حمایت می کند. پتانسیل منفی دیگر در افزایش تنش ها در عراق این است که سلفی ها و در رأس آنها گروهک تروریستی القاعده که مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفته نیز به دلایل عمدتاً مذهبی هرگز حاضر نیستند تحت لوای یک حکومت شیعی فعالیت کنند. مورد اخیر را می توان از تلاش جدی غرب برای ممانعت از به قدرتمند شدن یک حکومت شیعی در عراق دانست. درنهایت می توان چنین گفت، از آنجا که عراق جزء محور مقاومت در منطقه به همراه سوریه و ایران شناخته می شود، تضعیف موقعیت سیاسی این کشور همراه با تضعیف سوریه می تواند به شکست نسبی مقاومت در منطقه منجر شده و غرب را به هدف خود یعنی جلوگیری از نفوذ دکترین اسلام مقاومتی نزدیک کند. چنین هدفی ابزارهای متفاوتی می طلبد که یکی از مهم ترین این ابزار ناآرام کردن عراق و القای عدم کارآمدی چنین گفتمانی برای حکومت در عراق است.
آنچه که مورد توجه بازیگران منطقه ای و به ویژه کشورهای اسلامی است نحوه بیان و عمل جمهوری اسلامی ایران در مقابل این وقایع است. مواجهه جمهوری اسلامی قطعاً همیشه فارغ از موضوعات مذهبی یک مواجهه گفتمان محور می باشد. گفتمانی که بر اساس آموزه های اسلامی هر نوع تجاوز و خونریزی ظالمانه را محکوم می نماید. از آنجا که دولت جدید به عنوان یک دولت تازه نفس می تواند نقش سازنده جمهوری اسلامی را در منطقه به منصه ظهور برساند، همگان منتظر شروع فعالیت این دولت در عرصه سیاست خارجی و به ویژه منطقه ای هستند.
از میدان تیان آن من چین تا میدان رابعه العدویه مصر
مردي جوان در برابر تانكها ميايستد و رديف بلند هيولاهاي فلزي را مجبور به توقف ميكند. اين، معروفترين تصوير از دردناكترين سركوب فعالان مدني در چين است؛ چهارم ژوئن 1989، كشتار دانشجويان معترض چيني در ميدان «تيانآنمن» پكن. اينك و با گذشت 23 سال از اين حادثه، دولت آمريكا چين را ترغيب كرده تا تمامي كساني را كه سالها پس از اين حادثه هنوز در زندان هستند، آزاد كند.
وزارت خارجة آمريكا همچنين در بيانيهاي خواستار اراية يك گزارش علني كامل در مورد كشتهها، بازداشتيها و مفقودهاي آن حادثه از سوي دولت چين شد؛ در حادثة ميدان تيانآنمن، هزاران نفر از دانشجويان چيني كه خواستار فضاي باز سياسي شده بودند، از 15 آوريل تا چهارم ژوئن 1989 تجمع كردند. اين اعتراضات با نيروهاي مسلحي كه توسط حكومت به پكن فرستاده شدند، به شدت سركوب شد.
دولت چين تانكها و سربازان خود را به اين ميدان اعزام كرد تا تظاهرات اعتراضي دانشجويان و كارگراني را كه براي چندين هفته در جريان بود، درهم شكند و در نهايت، اين اعتراضها كه با حضور بيش از صد هزار نفر برگزار شد با قتل سه هزار دانشجو سركوب شد. مارك تونر سخنگوي وزارت خارجه آمريكا ميگويد كه «ما درخواست خود از چين براي حفاظت از حقوق انساني جهان شمول تمامي شهروندان اين كشور را تكرار ميكنيم؛ خواستار آزادي كساني كه به اشتباه بازداشت، محاكمه، زنداني، خلاف ميل خود مفقود يا بازداشت خانگي شدهاند هستيم و خواستار پايان آزار فعالان حقوق بشر و خانوادههایشان هستيم.»
هر چند دولت چين تعداد کشتهشدگان را هيچ وقت اعلام نکرد اما منابع غربي تعداد آن را بين 300 تا 400 نفر تخمين زده بودند. متعاقب اين حادثه اسفناک، رهبر حزب «دموکراتيک چين» به سرعت و براي سالهاي طولاني روانه زندان شد. شبکة بزرگي از اردوگاههاي کار اجباري در کشور احياء شد و فعالان مسيحي، بودايي و مسلمان مورد تعقيب قرار گرفتند و دادگاهها مجرمان را به اندک دليلي به اعدام محکوم کردند. اين قبيل اقدامات باعث ايجاد فشارهاي بينالمللي بر چين شد؛ نخست وزير وقت اين کشور از سوي محافل مطبوعاتي و تبليغاتي غرب به «قصاب پکن» ملقب شد و در مجموع رهبران چين مورد نکوهش ساير کشورها قرار گرفتند و چين از نظر سياسي، اقتصادي و تسليحاتي در جامعه بينالمللي در تنگناي سختي قرار گرفت (روزنامه ايران، 26 خرداد 1382).
حال پس از گذشت بیش از 24 سال از این واقعه شاهد موردی مشابه در مصر هستیم با این تفاوت که اعتراضات آن روز مردم چین به دلیل اخراج هویائو بانگ، یکی از رهبران کمونیست در چین، بود اما در مصر مردم به دلیل برکناری محمد مرسی اعتراضات خود را بیان میکنند. غرب و آمریکا در واقعهای مشابه در میدان رابعة مصر نسبت به سرکوب و کشتار مردم سکوت کرده و مدعیان دروغین حقوق بشر به جای طرفداری از مردم به تماشای این کشتار نشستهاند و منافع امروز خود را در بیثباتی کشورهای جهان اسلام میبینند. این اتخاذ مواضع و دوگانگی در مواجهه با دو مورد مشابه، پرده از ماهیت سیاسی مدعیان به ظاهر حقوق بشر اعم از سازمانها، نهادها و حامیان بینالمللی و غرب و آمریکا برداشته و چهرة مخوف آنها را بیش از پیش آشکار مینماید. چطور است که غرب به حمایت از مردم چین میپردازد و از مسئولان چینی با عنوان قصاب پکن نام میبرد ولی نسبت به مردم مصر و کشتار آنها، که بنابر اخبار متفاوت بین 350 تا 800 کشته و چندین هزار زخمی هستند، نهتنها سکوت کرده بلکه با وجود ادعای آزادی بیان ومطبوعات، رسانههای خود را در راستای منافعشان مدیریت میکنند. هدف استکبار و صهیونیستها امروز در ایجاد هرجومرج در بلاد اسلامی خلاصه میشود و اینگونه چالشها به ضعف و سرخوردگی اسلام و تقویت جبهة ضداسلامیِ به ظاهر حامی حقوق بشر میانجامد. در واقع ناآرامی و درگیری در منطقه حساسیتها نسبت به صهیونیستها و مذاکرات صلح را کاهش داده و صهیونیستها از این فرصت برای پیشبرد مقاصد پلید خود استفاده میکنند و مذاکرات سازش را به نفع خود تمام خواهند کرد. از سوی دیگر بروز جنگ داخلی در مصر فرصت دخالت مستقیم را برای کشورهای غربی فراهم میآورد. موضوعی که رهبر معظم انقلاب هفته پیش و در خطبههای نماز عید فطر دربارة وقوع آن هشدار جدی دادند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخشی از خطبه نماز عید فطر فرمودند: گمان وقوع جنگ داخلى در مصر، با كارهایى كه دارد ميشود، روزبهروز تقويت پيدا ميكند و اين فاجعه است. لازم است ملت بزرگ مصر، نخبگان سياسى، نخبگان علمى، نخبگان دينى در آن كشور بزرگ نگاه كنند به وضعيت موجود و ببينند چه عواقب وخيمى بر اين وضعيت ممكن است مترتب شود؛ ببينند وضعيت سوريه را؛ ببينند آثار حضور مزدوران غرب و مزدوران اسرائيل و تروريستها را در هر نقطهاى كه در آنجا تروريستها فعالند؛ ببينند اين خطرات را.
ایشان تاکید کردند: اگر خداى نكرده هرجومرج به وجود بيايد، اگر خداى نكرده جنگ داخلى به وجود بيايد، چه چيزى ديگر ميتواند جلوى آن را بگيرد؟ بهانه براى دخالت ابرقدرتها، كه خودشان بزرگترين بلا براى يك كشور و يك ملت هستند، به وجود خواهد آمد. برادرانه توصيه ميكنيم به نخبگان مصرى، به مردم مصر، به گروههاى سياسى، به گروههاى مذهبى، به علماى دينى، كه خودشان به فكر بيفتند، خودشان اقدام كنند؛ اجازه ندهند به بيگانگان و قدرتمندان، كه با احتمال قوى، سرويسهاى جاسوسى آنها در ايجاد اين وضعيت بىدخالت نيستند، اينها باز بيايند دخالت كنند.
آفتهای بیدار اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 شورای انقلاب اسلامی تشکیل میشود. شورایی که متشکل از شخصیتهای نخبه و انقلابی است و کاری بسیار مشکل را در پیشرو دارد. در شرایطی که جریانهای مختلف فکری سعی در مصادره انقلاب دارند و اوضاع آشفتة کشور طمع کشورهای بیگانه را به تجزیة کشور و فروپاشی انقلاب دو چندان نموده است. نه ارتش هماهنگی وجود دارد و نه یگانی انتظامی برای ساماندهی اوضاع کشور. در چنین شرایطی امام با اتکا به مردم و بسیج مردمی و تشکیل نهادهای مردم نهاد آفتها و توطئهها علیه انقلاب را یکی پس از دیگری خنثی میکنند. در این جبههگیری اقشار مختلف مردم و قومیتهای متنوع در یک صف و با یک هدف در کنار یکدیگر قرار گرفتنهاند.
اولین دغدغة امام و یارانش حاکم کردن قانون در کشور است و مدل حکومتی که در جامعه اجرا شود. با برگزاری همهپرسی در فروردین سال 58 بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند و نقطة عطفی در انقلاب اسلامی به دست مردم رقم میخورد. چندی بعد نیز قانون اساسی کشور که برگرفته از قوانین ناب اسلامی است و بر محوریت اتحاد و همدلی میان مذاهب و اقلیتهای مختلف دینی و در نظر گرفتن حقوق و آزادی آنها و مبارزه با استبداد و استکبار و حفظ استقلال کشور تدوین میشود. با وجود تعیین مذهب رسمی کشور، تمامی مردم ایران با هر قومیت و مذهبی برابر و برادر در نظر گرفته میشوند. عدم وابستگی به کشورها و عملی نمودن شعار استقلال کشور هر چند که اقدامی دشوار و طاقتفرسا بود اما میوة آن در بلند مدت برداشت شد تا ایران اسلامی پس از سالها تلاش به قلههایی از افتخار، با وجود تمامی دشمنیها، دست یابد.
در مقایسة انقلاب ایران و موفقیتهای آن با شکست انقلاب مصر خلأ موارد فوق کاملاً مشهود است. در واقع مسیر حرکت انقلابی مصر، ظاهری اسلامی را بر تن داشت اما در مقام عمل ضدیت اسلامی را منعکس میکرد و سران این کشور دنبالهرو سیاستهای مبارک بودند. جایگاه مردم در انقلاب این کشور تعریف نشده بود و با وجود عناصر وابسته به رژیم سابق، اخوان از مردم برای جایگزینی با این جریان استفاده نکرد. این جریان پس از رسیدن به قدرت به جای استفاده از تجارب ایران در برپایی جمهوری اسلامی و مواجهة با مشکلات ایران پس از انقلاب، دست دوستی ایران را رد کرد.
با وجود برتری شکنندة مرسی نسبت به شفیق در انتخابات سال 2011، جریان اخوان دچار توهم خود مردمی بودن شد و در تصمیمگیریها توجهی به این موضوع نداشت و اقداماتی نظیر افزایش اختیارات رئیسجمهور و اعتراضات مردمی باز هم جریان اسلامگرای مصر را بیدار نکرد. انقلابیون در مصر برای انقلاب خود چشمانداز و هدف بلند مدتی را ترسیم نکردند و توجهی به تقویت و ساخت زیربناهای اقتصادی در کشور نداشتند. عدم استقلال و تبعیت تلخ از غرب در سیاست خارجی به امید حمایتهای بیگانگان و عدم خود باوری به توانمندیهای داخلی از عوامل انحراف از مسیر انقلاب مصر بود. آفت اختلافانگیزی میان مسلمانان و تفرقه بین شیعه و سنی دامنگیر سران و مقامات مصری شده بود و خود آنها نیز بر شدت این اختلافات افزودند و در عوض دشمنان قسمخوردة اسلام را به دوستی گرفتند. مجموع این اشتباهات و ضعفها منجر به شکست و تنها ماندن انقلابی شد که دل به مساعدت حکام دیکتاتور عرب و دشمنان اسلام خوش کرده بود. در واقع این همان آفت بیداری اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب است که فرمودند: «خود اين بيدارى اسلامى يك پديدة بسيار مهمى است؛ اينجور هم نيست كه حالا با آنتىتزهائى كه به قول خودشان برايش درست كردند، بگوئيم اين بيدارى از بين رفته است؛ نه، اينجورى نيست؛ اين بيدارى به وجود آمده. همين حوادثى كه امروز شما در مصر و در بعضى جاهاى ديگر مشاهده ميكنيد، اينها همهاش نشانة اين است كه عمق بيدارى اسلامى در اين كشورها وجود دارد؛ البته خوب مديريت نشد، ناشيگرى كردند. يكى از همين حرفها اين است كه شما اين ناشيگرىها را پيدا كنيد، ببينيد كجا اشتباه كردند؛ چه كار كردند كه نبايد ميكردند، يا چه كارهائى نكردند كه بايد ميكردند.»
جنبش فتنه گر سبز در حاله ای از نفاق و توهم
بر اساس آیات و روایات متعدد، منافقان افرادی هستند که در ظاهر خود را مؤمن و مصلح نشان می دهند ولی در باطن ایمان ندارند؛ با افراد بی دین، رفت و آمد و خلوت میکنند؛ نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است؛ نسبت به مؤمنان عیب جویند؛ از جبهه و جهاد فراری و از خدا غافلاند. ریاکار، شایعه ساز و علاقه مند به دوستی با کفارند؛ ملاک علاقه شان کامیابی و ملاک غضب شان، محرومیت است؛ نسبت به پیشرفت مؤمنان نگران، ولی نسبت به مشکلاتی که برای مسلمانان پیش می آید شادند. در واقع جریان نفاق با اتخاذ مواضع دوگانه و یا بعضاً چندگانه درصدد پیشبرد منافع خویش است و با وزیدن باد به هر سویی تغییر موضع می دهد.
حال به بررسی مواضع و اظهارات برخی شخصی تها، که خود را الگویی برای تغییرات منط قهای می دانند، می پردازیم و نتیجه گیری را به مخاطب می سپاریم. این سخنان یکی از سران فتنه در پی بیداری اسلامی است: «این روزها خاورمیانه در آستانه ی حوادث بزرگی ست که می تواند سرنوشت این منطقه و جهان و سرنوشت ملت های منطقه را تحت تأثیر خود قرار دهد. مسلماً آنچه در حال وقوع است در راستای به هم زدن نظام ظالمانه ای است که سرنوشت ملت های بسیاری را درمنطقه در چنگال خود گرفته است و بدون هیچ شکی نقطه ی آغازین آنچه در خیابان های تونس و صنعا و قاهره و اسکندریه و سوئز شاهد آن هستیم را باید در تظاهرات چند میلیونی ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد تهران جستجو کرد». در ادامه ی این موضعگیری ها نیز اصحاب فتنه عنوان کردند: خيزش در كشورهاي عربي همان جنبش سبز است؛ مگر جمهوری اسلامی چه دستاوردی داشته که کشورهای دیگر بخواهند از ایران الگو بگیرند.
با گذشت 2 سال از انقلاب سال 2011 مصر و سقوط مرسی شاهد مواضع جدیدی از جنبش فتنه یا همان سبز هستیم به شکلی که رسانه های فعال این جریان به خصوص شبکه های اجتماعی منتسب به آن ها، جنبش تمرد را برگرفته از جنبش سبز می خوانند و این تغییر مواضع امروز فتنه گران به چه دلیلی می تواند باشد؟ آیا این جریان حمایت ها و سخنان گذشته ی خود را فراموش کرده و دچار آلزایمر شده و یا اینکه امروز نفع نمایشی این جریان در پشت حمایت از جنبش تمرد قرار گرفته است؟ آیا این جریان که توهم مردمی بودن را در روند فعالیت های خود تبلیغ می کند و از هر فرصت گل آلودی برای ماهی گرفتن به نفع خود استفاده می کند و مادام مواضع نفاق گونه اتخاذ می کند، شد که یک مرتبه از حضور مردم آمریکا در خیابان ها به دلیل اعتراض به سیاست های اقتصادی واشنگتن حمایت کند؟ آیا یک مرتبه سرکوب مردم آمریکا را محکوم کردند؟ آیا نمی بایست این متوهمانِ مردمی پندار، جنبش وال استریت را برگرفته از خود می دانستند؟ چرا از وال استریت حمایت نکردند؟ جالب اینجاست که این جریان در برابر خفقان موجود در کشورهای عربی و ظلمی که بر شیعیان در این کشورها روا می رود موضعی نگرفته و نمی گیرند اما در موضوع سوریه به حمایت از تروریست ها و مخالفان اسد پرداخته و چشم خود را بر جنایاتی که در سوریه رخ می داد بستند.
در واقع با کمی تأمل نسبت به موضعگیری های این جریان در وقایع مختلف، تفکر آن ها مشخص می شود و سکوت سران فتنه در برابر تضعیف دشمنان ایران و انقلاب و عدم حمایت از مردم آمریکا به دلیل عدم رویارویی با دولتمردان مستکبر عالم، ماهیت جریان نفاق بیش از پیش آشکار می شود. با توجه به مطالب مطرح شده در آینده نیز می توان پیش بینی کرد که اگر جنبش سومی در مصر پیروز شود همان جنبش زرد است!!!!